مشاهده: 721 تاریخ: ۱۳۹۹/۰۲/۲۴ دسته: اشعار
اپیزود اول
از تبارِ ته نشینان بود
از قبیله هایِ تعفن
جهید از رکیک ترین انجمادِ ته نشین
آشوبید به طریقتِ انتشار
رفت به چِرایِ جمجمه ها
به رمزگشاییِ پوزه هایِ تزریقی
تا طویله ای پوزه پرور
لب بریزاند از کشاکشِ حدقه
آنها که مردمک به عنایتِ پلک می زایند
افتاد به سرشماری ام در عشایِ جوی ها
در قد قامتِ گلابه ها
در نشیمن گاهِ زباله ها
تا به تشریحِ کود در رگارگِ سبزینه ام معلق شوم
و سلوکِ تعفن بگیردم از شمیمِ لجن هایِ گوشه گیر
تا دانه دانه کور بیفشانم به طرزِ خیره ام
چون مرواریدِ کودنشینی در قیامِ گردنگاهان
تا لجن سُراییِ پالوده گان
سرشار به رایحه ی تعفنی در شامه ی سبزآگینان
بالا آمد به مساحتِ بازوانِ حرکت گریزم
تا سلسله ی افلیجم را ردایِ سکون بیاویزد
به آب رفتگی هایِ اندامی
در شمایلِ پاشنه هایی رمیده از گام
با ساق هایی در تناسخِ چوب
و ادامه ای محتمل به تکثر
چون نستعلیقِ دربی فروخورده از فاجعه ی ضرب
غضروف گریزی لغزیده به محو
به رویشِ بویاترین سطل در اقامه ی گنداب
اپیزود دوم
بسامدِ خیرگی هایت
سیاهچاله ی سویداهاست
سواره ام به باریکنایِ شعاعی جهیده از حواشیِ مردمکهایت
با اعانه ی حدقه هایی ولگرد در وعده هایِ خیرگی
گام گرفتی ام به خیره افزایی
تا تیزهایِ به لحنِ پرتاب
سینه شکافِ سطوحت باشد
وقتی مکعب نشینی ام را پلک های منتشر
می نشینند
بر می خیزند
راه می روند
در قهقهه ی طول هایِ عَرضخواری که حنجره ی ارتفاع به هجایِ حجم می فروشند
تا خیره تَرت برگردد از مماسِ گام هایم
در معراج هایِ تکینگی
به صرفِ مساحتی پلک زا
به چرخِ محیط هایِ خیره گریز
ای رویشِ گام در رسانایِ لیز
ای نامرئیِ محسوس به خیرگی
چهل مردمک لیزانده ای به فتحِ رگارگم
تا سرخروبیِ ام در شهوتِ رفت
اطاله ی خیرگی ام باشد در نمورِ آبشاری خیزان
که تبدیلِ جوی هایِ رمیده از دیدار
تجمیعِ شعاع هایِ منبسطی شود تا تهی هایت
جایی که مکعب هایِ اجرام
فریبِ احتضار می بافد در تقلای مردمک
تا احضارِ حضور در تکینگی هایِ تهی ات
در لابلایِ اجسام
در منتهایِ اجرام
اپیزود سوم
معراجِ تکینگی
امتزاجِ تعفن به خیرگی ست
تبریک فراوان شاعر کلمه های برزخی به امید موفقیت های روز افزون
ممنونم رویای شاعرم، ممنونم که رفیقی و ناب عزیزم
تبریک فراوان شاعر کلمه های برزخی به امید موفقیت های روز افزون